عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى

عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى


سنجاق سرم از عشق چیزی نمی فهمد
فقط همین را می داند
چگونه
وقتی تو می آیی
زیباترم کند …



عشق یعنی حالت خوب باشه


دنیا انقدر هم بد نیست-گاهی یک نفر
با نفس هایش
با نگاهش
با کلامش
با وجودش
با بودنش
بهشتی می سازد از این دنیا برایت که
دیگر بدون او- بهشت واقعی را هم نمی خواهی...!!!



ازدواج

امیدوارم همه جوون ها خوشبخت بشن
و به کسی که دوسش دارین برسین..
ما هم رفتیم تو گروه متاهلین
شاید دیگه کمتر بیام وبم
واسه همتون آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم

مریم


ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ...
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...
ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ...
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...


" تـنـهـا نـشـسـتـه ای
چـای مـی نـوشـی
و تماشا میکنی
هـیـچ کـس تـو را به یـاد نــمـی آورد
ایـن هــمـه آدم
روی کـهـکـشـان بـه ایـن بـــزرگی
و تــــو حـتـی
آرزوی یــکـی نـــبـودی ... ! "


" ایـــن شــــهــر،
بـــی نـــقــاب قــبـولـم نــمـی کـنـد ... ! "



شب یلدایی که کسی نباشه که بغلت کنه و

بگه یلدات مبارک ، شب یلدا نیست که...

فقط طولانی ترین شب تنهاییه!!




زاد روز



مثل اینکه هرکس را عاقبتی نوشتند...
شاید بی دلیل نیست که هنوز هم
خیلی ها میان ماه و سال تولد به دنبال بخت خویش پرسه میزنند...
و اقبال خویش را میجویند....
پس اگر چنین است
من هم در اخرین ماه خزان
با تمام اندوهی که در خود دارد
به این دنیا امدم
وپاییزی شدم....
من دختر اذرم!
..........................................................................


امروز تولدم بود
اما هیچ فرقی با روزای دیگه نداره...
اطرافم شلوغه
اما
دلم تنهاست مثل همیشه
یه سال دیگه هم گذشت اما هنوز به خیلی از چیزایی که میخواستم نرسیدم.
باز باید منتظر بمونم...
چاره ای نیست !!!!!!



هــــی آدم ها...
باور کنیــد می خواهـــم از شمــا دورترین بمانــم...
نــــزدیک کـــه می شوید،
ســــردی عاطفــــه هایتـــان،
وجـــــودم را می لرزاند...
... محـــــضٍ رضای ِ خــــدا...
دور بمـــانــید


ﺑﺎﯾـــــﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ،
ﺁﻧﻘــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ..
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟــــﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ .
ﺁﻧﻘـــــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ..
ﺩﻕ ﮐﻨﺪ،
ﺍﯾــــﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ ...


شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم 

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم 

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم




اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید,

او را احمق فرض نکنید!

بلکه بدانید که او خیلی بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است...



خدا قسمت داشتنش را از من گرفت...

گمانم کسی بیشتر از من دعا کرده بود...


به مردان اینجا نگاه مکن...

اسمشان مرد است.

من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود...

زمین مرد بود که مرا بلند کرد...

خودت را زمین بزن اما دست مردان اینجا را نگیر.....!!!!!

 

خدایا کلی بارون فرستادی... 

تا لکه ها رو از دلم بشویی... 

من که گفتم... 

لکه نیست...زخمه!


ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ،
ﺑﻌﺪ ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺎﺯﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ،
ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺘﺎﯼ ﻣﻦ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﻩ ، ﺷﻤﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﯼ !



این حق من نبود یادت بره منو
یادت بره همه روزای روشنو
یادت بره نگام دلواپس تو بود
دستای بیکسم تنها کس تو بود
این حق من نبود تو بی خبر بری
من ساده باشم و تو ساده تر بری
من که رو حرف تو حرفی نمیزنم
من بعد رفتنت با دلخوشی بدم

من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب، از سایه غریب، این حق من نبود

این حق من نبود شکستی عهدتو
گفتی نمیبری، کجا بردی دلو
کجا بردی دلو…
ساکت شدم ولی رضایتی نبود
درد و غمم زیاد شکایتی نبود
شکایتی نبود…

من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب، از سایه غریب، این حق من نبود

من که به پای تو، نشسته ام ولی
شکستی قبلم و گفتی مسافری

این حق من نبود، تو این شهر غریب
اسیر تو بشم، با نیرنگ و فریب

من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب، از سایه غریب، این حق من نبود


میان ماندن و نماندن تنها یک حرف ساده بود

از قول من به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد . . .


مهسا



امروز اصلا روز خوبی نیست

کلا این روز 21 مهر چند ساله که برام تبدیل به یک روز نحس و شوم شده

سال 85 بود و من حدوده 20 روز بود که وارد مقطع سوم راهنمایی شده بودم

تازه اولای مدرسه بود و همه خوشحال بودیم.

اما.......


اون اتفاق بد افتاد.

21 مهر سال 85 من بهترین و صمیمی ترین دوست اون روزام رو از دست دادم

امیدوارم الان روحش شاد باشه و بدونه که چقدر دلم براش تنگ شده

زینب ( مهسا ) خیلی دوست دارم

دلم میخواد خیلی زود بیام پیشت







ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ ” ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ …
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ” ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ ” ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ عاشقانه





خـــــــیال کـــــــردی رفـــــــتی و تمـــــــام ؟!
بــــــــــریـــــــــــدی و خـــــــــــلاص..
مـــــــن هرگـــــــز کـــــــوتاه نمی آیم.. می بینی ؟
تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویس است !!


هیچکس نفهمید که زلیخا مرد بود...!
میدونی چرا؟
مردونگی میخواد ,ماندن پای عشقی که مدام تو را پس میزند...


هرچه مغرور تر باشی تشنه ترند برای با تو بودن

و هرچه دست نیافتنی باشی بیشتر به دنبالت می آیند

اما امان از روزی که غروری نداشته باشی

و بی ریا به آنها محبت کنی

آنوقت تو را هیچوقت نمیبیند

و ساده از کنارت عبور میکنند


غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن دلت را بتکان اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت …