عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى

عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى


پارسال تو این روز بود که یهو به سرم زد یه وبلاگ درست کنم و حرفای دلمو اونجا بنویسم !!

اما همیشه فقط حالمو توصیف میکرد.

هیچ وقت نخواستم به زبون خودم حرفامو بنویسم..همیشه مثل یه جمله ی عاطفی و احساسی حرفامو گفتم!

خلاصه خواستم بگم که امروز ( 26 تیر 92) وبلاگم یک ساله شد.

میخوام نظرات ( انتقاد یا پیشنهاد ) خودتون رو راجع به وبلاگم بگین..امیدوارم بتونه کارساز باشه و بهتر از روزهای پیش بتونم این وبلاگ رو مدیریت کنم !


از همتون ممنونم دوستای خوبم




باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود




هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی…





ﻣُﺒﻬﻢ ﺑﺎﺵ ...

ﺳَﺮﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﺎﺵ !

ﺧـﺂﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...

ﻟﻌﻨﺘﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ

ﺁﺳﻔﺎﻟﺘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯾﺖ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ


آغوش من سرزمین تو بود؛


کاش قدری عرقِ میهن پرستی داشتی وطن فروشه لعنتی!




به قول محسن چاوشی عزیز :
" چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد "



ﺗـﻤـﺎﻣــ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳـﺘـــ ...
ﺗـــــــــﻮ ﻫﺮﮐـﺎﺭﯾـ ـ ـ ـ ﻫـﻢ ﺍﻧــﺠــﺎﻡ ﺩﻫــﯿـ ـ ـ ـ
ﺑـــــــﺂﺯ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾـ ـ ـ ﻣــﻦ ﺧـــــــﻮﺑـــــــــــﯽ ...♥