عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى

عادت یا عشق.....نمیدونم

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم.‏‎.‎میدانم یک روز این ها را میخوانى

دیوار بی در

توی این خونه پوسیدم خدایا مگه دیوار اینجا در نداره
چقدر باید تحمل کرد بی عشق مگه دنیا در و پیکر نداره
چشام کم سو شد از بس گریه کردم نمیدونم کی از این خونه میرم
دارم میپوسم و چشم انتظارم دارم می میرم و از رو نمیرم
ای سر به راه تر، ای سر به زیر تر، ای گوشه گیر تر
هر لحظه خسته تر، هر لحظه تلخ تر، هر لحظه پیرتر
دنیای من تویی دنیا ولی میگن زندون مومنه
آخه چه جوری از خیر تو بگذرم این غیر ممکنه
درست از اولین باری که رفتی
درست از اولین باری که مردم
درست از آخرین برگی که باختی
درست از آخرین دستی که بردم
درست از روز اول رفته بودی
همون روزی که من از دست رفتم
عزیزم عشق تو بن بست من بود
منم تا آخر بن بست رفتم
ای سر به راه تر، ای سر به زیر تر، ای گوشه گیر تر
هر لحظه خسته تر، هر لحظه تلخ تر، هر لحظه پیرتر
دنیای من تویی دنیا ولی میگن زندون مومنه
آخه چه جوری از خیر تو بگذرم این غیر ممکنه

وقتی رفتم


دارم میرم واسه همیشه با تو بودن عمرا نمیشه
سزای کار تو همینه تنها باشی واسه همیشه
دارم میرم من از کنارت ندارم دیگه کاری به کارت
پشت پا زدی به روزت میمیره عشق سینه سوزت
کی واسه چشات می مردش
کی واست غصه میخوردش
کی تورو با همه غصه و غم ها و درداش به عشق رسوندت
با رسیدن به تو که افسوس به تباهی می رسیدم
مگه میشه دلو به کسی داد که از عشق هیچی نمیدونه
وقتی رفتم تازه میفهمی که چی بودم چه کردی با من
تورو من خیلی دیر شناختم وقتی به پات همه چیمو باختم
کی واسه چشات می مردش
کی واست غصه میخوردش
کی تورو با همه غصه و غم ها و درداش به عشق رسوندت


برای او...


اونی که عشق منو کشت خودش اینو خوب میدونه
همه چیمو پاش گذاشتم که نرم و تنها بمونه
واسه ی چشاش می مردم اما اون نخواست بدونه
نمیدونم واسه ی چی نمیخواست پیشم بمونه

گوشی


گوشــی کـه تـو دسـت فشـرده نشــه...
بـه خـاطرِ تـو بوسیـده نشـه...
شــب کنــارِ بـالش گذاشــته نشـه...
چنــدبـار بـه خاطـرِ پیــامای احتـمـالـی چکــ نشـه...
گوشــی نیست کـه!
صـرفــا همـون گــوشـت کــوبـه مَعـروفـه که باید بـخـاطرِ نداشتــن تــو روزی صَــد بار
کوبـیـده شه بـه دیــوار ...!

دلتنگی


روزگاری خواهد رسید ....
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای
به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی
دلت هوایم را خواهد کرد
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را
به یاد خواهی آورد خنده هایم را
به یاد خواهی آورد اشک هایم را
به یاد خواهی آورد حرف هایم را
مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی:
 دلتنگت شده ام

بخشش

خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش
 بدخلقی هایم را فراموش کن
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی . . .


بــــه ســـلامتـــی اونــــــایی که جــــــرئت دارن ومیـــگـــن: دیـــگـــه
نمـــیخـــوامـــت
نه اونـــــایـــــی کــــــه میگـــن: میــــــدونی تــــــو لایـــق بهـــتراز مـــنـــی...


فــــاصـله


فــــاصـله هـــرچقــــدر هــــم کــــم و کـــوچیـــک بـــــاشه ...
بـــــازم بــــزرگـــه
 به دکمه اســـپــیـــس روی کیبــــوردت نگــــاه کــن ...!!!

سکوت

سکوت که میکنم میگویی خــــداحافظ !
لطفا دیگر سکوت هایـــــــم را تفسیر نکن
اگر می توانستی معنی آن هـــــــا را بفهمی که،
کارمان بــــــه خداحافظی نمی کشید ...


گوشزد

این پست رو گذاشتم واسه کسی که اومده بود و یه پیشنهادی داده بود
خواستم بگم دوست عزیز اشتباه گرفتی
من کسی نیستم که فکر میکنی
میدونم که از طریق وب گفتگوهای تنهایی منو پیدا کردی
و میدونم که اسمی که گفتی الکیه
لطفا دیگه مزاحم نشو
توقف بیجا مانع کسب است





نمی دانم دوستش دارم یا نه؟؟
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیم
دلم که می گیرد آغوشش را باز میکند
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمیدانم دوستش دارم یا نه..
تنهاییم را می گویم...



کاش میفهمیدی برای اینکه تنهایم تورا نمیخواهم
برعکس..
برای اینکه میخواهمت
تنهایم....!!!


با همه هم آغوش است
عجب هرزه ایست این تنهایی..



هـــــــــی فلانــــــــی

تــو را مـن “تــــــــو” کـــردم، و گرنــه کــلمه ی “هوی” هــم زیــادت بــود
واســه مــن “شــما شــما” نــکـن





تنهایی

تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت...
رفیق داری
 ولی همدرد نداری..
خانواده داری
 ولی حمایت نداری..
عشق داری
 تکیه گاه نداری..
مثل همیشه
همه چی داری
و هیچی نداری!



با تــوام حــوا…

تـــو مــگر سیــب را پــوسـت کنـده خـورده بــودی
کــه دنیــا اینــــگونـه پــوسـت مــا را مـی کنــد…..؟؟؟

نــپـــرس
هیـــچ نپـــــرس از دلــــم
هـــمـــین  چـــه خبــــر
هـــمــــین  چـــه میکنـــی ایــــن روزهــــا
ســـوال بـــدی اســت !



زخم

من هم مثل همـه ی آدمـهــا درد دارم …
حتـمـاً کـه نـبـایـد جـای زخـم هـایـم را
بـه شمـا نـشان دهم


دیوونه


اینا که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن ….
آدمایی هستن که با خاطره هاشون زنده ان !
دیوونه نیستن فقط یکم خسته ان …!

تنهایی من


قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی!
چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور
 پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا
به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…



روز بارانی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!



سردم
سرد سرد
دیگر تب هم ندارم
هذیان هم نمیگویم…
آرام شدم ، دیگر به یاد تو هم نیستم
میترسم،
شاید مرده ام!

یه حرفایی

یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست
از اون حرفای تلخی که مثل شعر فروغ زیباست
از اون حرفا که یک عمره به گوش ما شده ممنوع
از اون حرفای بی پرده شبیه شعری از شاملو
از اون حرفا که میترسیم از اون حرف که باید زد
از اون درد دلای خوب از اون  حرفای خیلی بد
نگفتی و نمیگم ها حقیقت های پنهونی
از اون حرفا که میدونم از اون حرفا که میدونی
به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم تو این خونه نمیمونم
یه حرفایی همیشه هست که از درد توی سینه است
مثل رپ خونی شاهین پر از عشق و پر از کینه است
پر از ناگفته هایی که خیال کردیم یکی دیگه
دلش طاقت نمیاره همه حرفامونو میگه
همیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته اس
همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفته اس


آذربایجان

از زبان یاس که چه زیبا خواند...
......................................

ای کاش که حس ما یه تلقین بود
کاش عاقبت قصه های تلخ این بود
که هیو بیدار بشی تو از یه خواب ترسناک
یه خواب پر از مرگ و اتفاق دردناک
ولی ما بیداریم ببین عیدمون عزا شد
میگم ما آره فرقی بینمون نذار چون
ملت من تو این روزا سوگواره
صبر ایران من رو فقط ایوب داره
مگه درد کم داشتیم آخه این چه دوایی بود
تو این شرایط سخت این چه بلایی بود
صبر بده خدا فقط صبر بده
نمیخوام که سرزمینم رو به عقب گرد بره
هر لحظه رو به افزایش میره آمار
از کودکان دفن شده زیر آوار
امیدوار بودم هموطنام غم نبینن
دوباره ضاجعه ای رو مثل بم نبینن
تو این شرایط تو مارو تنها نذار یا رب
مخصوصا اونایی رو که الان عزادارن
من واسه آبادی این دیار می کوشم
من واسه ی رفتن شما سیاه میپوشم
ما آذربایجانو دوباره میسازیم
بیخیال اونایی که از خوشی زیاد بیهوشن



تکرار...( تقدیم به یه دوست)

ای آدمک کوکی صبح شد که تو بیدار شی
مثل همه ی عمرت تکرار شی و تکرار شی
صبحه ولی انگار نیست تو توی شبت غرقی
بین شب و روز تو انگار که نیست فرقی
شبهات مثل روزاته روزات همگی تکرار
از دست همه سیری از دست خودت بیزار
پرواز واسه تو مرده تو اوج نمیگیری
بردی همه رو از یاد،از یاد همه میری
تا فرصت هنوزم هست برگرد به خودت برگرد
نو شو که این تکرار از تو تورو دورت کرد
بسه اگه تا امروز تکرار تو رو داد بر باد
فردا رو بساز از نو،دیروزو ببر از یاد
تو لحظه ی تکراریت تنها خودتی همرات
حسرت شده یار تو ای کاش همه ی حرفات
با غصه نشو همدم سنت شکن خود باش
آزادترین فردی وقتی که نگی ای کاش
وقتی که نگی ای کاش


کجاست بگو

کجاست بگو..اونکه برات می مرده کو
اونکه قسم می خورده که دوست داره
اما بجاش با یه قسم هرچی که داشتی برده کو
تنها شدی باز تف سر بالا شدی
گذاشت و رفت دیدی دوست نداشت و رفت
کجاست بگو اونکه برات می مرده و هرچی که داشتی برده کو
اونکه یه باره اومد و آتیش به زندگیت زد و ازت برید
اونکه دل ساده و تنهاتو به صلابه کشید
یادت باشه منتظره اونکه میگه دردتو میدونه نشی
حرفاشو باور نکنی هرکی میاد نمک به زخمت میزنه
ساده ی دلداده ی من گول نخوری دوباره دیوونه نشی