از زبان یاس که چه زیبا خواند...
......................................
ای کاش که حس ما یه تلقین بود
کاش عاقبت قصه های تلخ این بود
که هیو بیدار بشی تو از یه خواب ترسناک
یه خواب پر از مرگ و اتفاق دردناک
ولی ما بیداریم ببین عیدمون عزا شد
میگم ما آره فرقی بینمون نذار چون
ملت من تو این روزا سوگواره
صبر ایران من رو فقط ایوب داره
مگه درد کم داشتیم آخه این چه دوایی بود
تو این شرایط سخت این چه بلایی بود
صبر بده خدا فقط صبر بده
نمیخوام که سرزمینم رو به عقب گرد بره
هر لحظه رو به افزایش میره آمار
از کودکان دفن شده زیر آوار
امیدوار بودم هموطنام غم نبینن
دوباره ضاجعه ای رو مثل بم نبینن
تو این شرایط تو مارو تنها نذار یا رب
مخصوصا اونایی رو که الان عزادارن
من واسه آبادی این دیار می کوشم
من واسه ی رفتن شما سیاه میپوشم
ما آذربایجانو دوباره میسازیم
بیخیال اونایی که از خوشی زیاد بیهوشن